بابام اومده دَم در اتاق، یه کمی نگاهم میکنه و میگه:
بابا، دکتر الان توی همین منطقَس، همه چی تحت کنترله، حواست باشه چی توی وبلاگ مبلاگت مینویسی! D:
وای با یه لحنی گفت که خودش هم تا 10 دقیقه بعدش داشت میخندید!
بله، احیانا" آقای دکتر هوسِ گلاب گیری و اینجور چیزا رو کردن!!! آخ حیف که من فردا اونجا نیستم...!
+ نوشته شده در یکشنبه نوزدهم اردیبهشت ۱۳۸۹ ساعت 12:41 AM توسط عاطفه
|